وقتی نظام سلامت دچار «پیری سازمانی» می‌شود ! (قسمت اول)

پیری سازمانی

چکیده:

بر اساس علم مدیریت ، آنچه باعث پیر شدن سازمان‌ها مِن جمله سازمان‌های بهداشتی–درمانی می شود ، عادت کردن به توفیقات روزمره و روش‌های جاری مرسوم برای کسب آن توفیقات است. در نتیجه وقتی شرایط تازه یا بحرانی مثل جنگ یا حوادث و بلایایی طبیعی پیش می‌آید ، آن عادت‌ها قوی‌تر از آنی هستند که به راحتی از سر باز شوند …
از طرف دیگر بر طبق الگوی رفتاری که جامعه‌شناسان از یک پزشک دولتی یا سازمانی ترسیم کرده‌اند ، این پزشکان بر خلاف پزشکان شهری و شاغل در مطب‌ها ، ارتزاق و بقای شغلی‌شان بیش از آنکه به بیمارانشان وابسته باشد ، به همکاران و سازمان متبوعشان بستگی دارد. در نتیجه معیارهای این دسته پزشکان در رفتار با بیماران فقط اصولی جهان شمول مثل «خیر و صلاح بیمار به هر قیمتی» نمی‌باشد و بالطبع در مواجهه با وضعیت‌های بحرانی فوق‌الذکر که با کمبود تخت ، امکانات و پرسنل روبرو هستند ، پیشاپیش از احتمال بروز تنش و ایجاد رابطه منفی با بیماران خبر دارند و به آن تن می‌دهند. طبیعی است که پس از چندی این پزشکان ، ناخواسته بیماران را به دو دسته کلی تقسیم می‌کنند : بیمارانی آرمانی ، مودب و مطیع و بیمارانی با رفتارهای معکوس که می‌خواهند در دریافت خدمات درمانی افراط کنند و پزشکان نیز به نوبه خود تلاش می‌کنند تا شر این بیماران را از سر کم کنند.
در این میان وارد شدن عامل سومی به نام سازمان یا بیمارستان در این رابطه پزشک-بیمار و تبدیل شدن آن به یک مثلث رابطه ، موضوع را پیچیده‌تر هم می‌کند و نقش سیستم مدیریت را به عنوان عاملی که باید بازخورد مناسب و صحیح را به این رابطه ببخشد بسیار حیاتی می‌سازد .

پیری سازمانی

مقدمه

«استفان کاوی» از صاحب ‎نظران علم مدیریت می‎گوید : کلید درک رفتار سازمان‌ها این نیست که رفتار سازمانی را مطالعه کنیم بلکه باید طبیعت انسان را مطالعه و درک کنیم. زیرا زمانی که عناصر اصولی و اساسی طبیعت انسان را درک می‌کنید کلیدی در اختیارتان گذاشته می‌شود تا توانمندی‌های بالقوه سازمان‌ها و آسیب‌های شایع آن‌ها را بشناسید. به همین دلیل است که الگوی انسان کامل که با تمامی ابعادش از فیزیولوژیک گرفته تا رفتاری به نمایش گذاشته می‌شود برای درک سازمان‌ها و تغییراتشان اهمیت فراوانی دارد.
بر همین اساس وقتی از پدیده‌ه‎ای تحت عنوان «پیری سازمان‌ها» صحبت می‌شود ، بالطبع تعریف این پدیده نباید چندان تفاوتی با تعریف پدیده پیری در انسان‌‎ها داشته باشد و همین گونه هم هست. چون بر اساس علم مدیریت ، آنچه باعث پیر شدن سازمان‌ها می‌شود ، عادت کردن به توفیقات روزمره و روش‌های جاری مرسوم برای کسب آن توفیقات است. در نتیجه وقتی شرایط تازه‌ای یا بحرانی به وجود می‌آید ، آن عادت‌ها قوی‌تر از آنی هستند که به راحتی از سر باز شوند و سازمان برای مقابله با شرایط تازه و در اختیار گرفتن روش‌های نوین بیش از حد سنگین و فرتوت می‌شود.
جالب اینجاست که در عرصه علوم انسانی و خویشتن‌شناسی هم ، ارسطو فیلسوف معروف تعریف نغزی از انسان دارد که می‌گوید : «ما همانیم که مدام به آن می‌‎پردازیم. پس تعالی ما نه در اعمال ما ، که در عادت‌های ماست» و بعد در ادامه نتیجه می‌گیرد که مجموعه این عادت‌ها در نهایت فرهنگ یک ملت را تشکیل می‌دهد. پس می‎توان به راحتی دریافت که اگر می‌خواهیم در محیط پیرامون خود ـ از خانواده گرفته تا سازمانی که در آن فعالیت می‌‎کنیم ـ تغییرات و بهبودهایی ایجاد کنیم و یا با پدیده‌هایی همچون پیری سازمان مبارزه کنیم ، اول باید خودمان الگوی تغییراتی باشیم که قصد ایجاد کردنش را داریم و شاید اولین گام‌ها در این راه نگرشی دوباره به خود و مشکلاتمان باشد تا بتوانیم بازشناسی دقیقی از خودمان به عنوان کارکنان یک سازمان و عادات و رفتارهایی که منجر به شکل‌گیری یک سازمان پیر شده است به عمل آوریم.

پیری سازمانی

همانگونه که در مقدمه نیز ذکر گردید ، تعالی و ترقی هر انسانی و بالطبع آن هر سازمانی از عملکردهایی نشأت می‌گیرد که در آن مجموعه تبدیل به عادت شده باشد. هر چه این عادت‌ها ، متعالی‌تر و مفیدتر باشند ، سیستم نیز کارآمدتر و مترقی‌تر خواهد بود. در این تعریف کوتاه و به ظاهر روشن ، نکته جامعه‌شناسانه بسیار عمیقی نهفته است که نیاز به تبیین و توضیح دارد و در ادامه ضمن بحث در مورد خصوصیات کارکنان و سازمان‌های پیر به آن خواهیم پرداخت.

بازشناسی کارکنان یک سازمان بهداشتی ـ درمانی پیر​

پیری سازمانی

1- محقق نشدن عادت‌های مفید بین کارکنان

صاحب نظران علم مدیریت برای عادت‌های مثبت انسان و اعمال مفیدی که در فرد تبدیل به عادت می‌شوند ، یک مکانیسم تعریف کرده‌‎اند. به این شرح که برای تبدیل به عادت شدن یک عمل باید سه عامل حتماً محقق شده باشند تا از همپوشانی این سه عامل ، عادت به وجود بیاید :
اول ، آگاهی داشتن به علت انجام یک کار یا به عبارتی پاسخ مناسب به «چرایی» انجام کار.
دوم ، داشتن مهارت کافی در نحوه انجام کار یا پاسخ به «چگونگی» انجام کار.
سوم ، داشتن میل و اشتیاق کافی و واقعی برای پرداختن به آن کار.
با تکیه بر این اصول و یادآوری گفته زیبای ارسطو در ابتدیی بحث ، می‌توان نتیجه ارزنده‌‎ای گرفت. می‌توان نتیجه گرفت که امروز اگر هر یک از ما پزشکان ، دندانپزشکان و بهیاران نیروهای مسلح بخواهیم ارائه خدمات درمانی با کیفیت را برای خود تبدیل به عادت کنیم ؛ اگر بخواهیم خدمت صادقانه و متعالی را برای خود تبدیل به عادت کنیم ، باید قطعاً قبل از آن پاسخ مناسبی برای چرایی ، چگونگی و اشتیاق خود یافته باشیم.
چگونگی انجام یک درمان با کیفیت را اصولاً باید در دانشگاه فراگرفته باشیم و بعدها با تجربیات و ممارستی که خرج می‌کنیم ، در انجام هر چه بهتر آن درمان مهارت پیدا کنیم.

اما پاسخ به چرایی و اشتیاق برای انجام یک درمان با کیفیت بر می‌گردد به نتیجه نهایی نبردی که همواره بین اخلاقیات و وجدان کمال‎گرای یک فرد با بازخوردها و پاداش‌های محیطی وجود دارد. انسان‌ها از کمالات و علو طبع یکسانی برخوردار نیستند. برخی آنقدر عزت نفس دارند که بی‌آنکه بازخورد مناسب و قدردانی شایسته‌‎ای در قبال خدماتشان دریافت کنند با میل و آگاهی نسبت به وظیفه خود ، به درمان بیماران می‌پردازند و برخی دیگر تنها در صورتی که ، تشویق و بازخورد مالی و معنوی لازم را از سوی سازمان خود دریافت کنند ، انگیزه کافی و توجیه باطنی مقبولی برای ارائه خدمت با کیفیت پیدا می‌کنند. پس به راحتی می‌توان دریافت که نقش سازمان‌ها و مدیریت اعمال شده بر نیروهای انسانی در ارتقای عادت‌های پسندیده شغلی و تبدیل انضباط کاری و وجدان حرفه‌ای به یک عادت ، نقشی بسیار حائز اهمیت است.

جهت مطالعه ادامه مقاله به « قسمت دوم وقتی نظام سلامت دچار پیری می شود ! » مراجعه کنید.

مقالات دیگر